کسی بیدار نیست
در شهر ما کسی بیدار نیست دل دگر در حسرت دیدار نیست.
خفتگانند سودجویان عاشقی درد ما را محرم اسرار نیست.
پای همت لنگ و جام ما تهی ساغر شیرین سخن غماز نیست.
وهم خویش همچون چراغ راهشان روشنی در محفل اغیار نیست.
کاسبان دل چه ارزان می خرند گوهری کز معدن ابرار نیست.
............................. بگذرید اینجا کسی بیدار نیست.
+ نوشته شده در ساعت توسط نیکوکلام
|
وبلاگ شخصی محمدرضا نیکوکلام دانش آموخته رشته کامپیوتر