سلام، امیدوارم مطالب زیر به درد کسانی که قصد سفر به آمریکای جنوبی دارند بخورد. و اینکه خودم هم فراموش نکنم کجاها رفتم.

 

 

بخش اول: سائوپائولو

خیلی زود ویزای برزیلم آماده شد و چشم بر هم زدنی خودم را در هواپیما دیدم بدون اینکه برنامه ریزی دقیقی داشته باشم. تنها کاری که کردم به صورت آنلاین یک هاستل در سائوپائولو رزرو کردم. چون سفرم بیش از یک ماه طول خواهد کشید بنابراین می بایست در هزینه ها تا حد امکان صرفه جویی کنم. در مسیر دوبی به سائو خوش‌شانس بودم و بغل دستیم یک خانم دکتر برزیلی میانسال و مهربان بود که باهم کلی صحبت کردیم و همین باعث شد ۱۵ ساعت در هواپیما زیاد سخت نباشد. البته ساعت های آخر دیگر پا درد شده بودم و بیشتر راه می رفتم. از یک حرکت هواپیمایی خیلی خوشم آمد و آن اینکه قبل پیاده شدن یک حوله کوچک مرطوب و گرم برای تمیز کردن صورت دادند که وقتی روی چشمم گذاشتم گرمیش خستگی چشمانم را به در کرد. 

وقتی کوله پشتی ام را تحویل گرفتم مشغول باز کردن سلفون پیچیده شده به آن بودم که یک دختر جوان که به نظر هندی می آمد به کمکم شتافت و در چند حرکت سریع تمام سلفون دور کوله را باز کرد در کل شیر زنی بود برای خودش! تو فرودگاه خواستم دلار به پول برزیل چنج کنم که طرف بهم گفت چون پاسپورت ایران در سیستمش تعریف نشده نمی تواند چنج کند. شانس آوردم  کارت اعتباری همراه داشتم وگرنه کار کمی سخت می شد. یکی از راننده تاکسی ها پیشنهاد ۶۰ دلار تا محل هاستل که در ویلا ماندلا بود داد ولی با کمی چانه زدن به ۴۰ دلار راضی شد. البته وقتی توانستم پول برزیلی از دستگاه بگیرم دیگر قید تاکسی را زدم و با اتوبوس راهی ایستگاه مترو شدم آن هم با ۵۰ رئال. در مترو فروشنده بلیط گفت بلیط یک طرفه ۴ رئال می شود که من پول خورد نداشتم. در همین حین آقای میانسالی که در اتوبوس بود جلو آمد و پول بلیطم را پرداخت کرد منم یک بسته قیسی خوشمزه بهش دادم. از لاین زرد به لاین سبز وسط راه تغییر مسیر دادم تا اینکه به ایستگاه ویلا مادالِنا رسیدم و از آنجا هم ده دقیقه پیاده روی به هاستل رسیدم. 

رزروشن پسر مودبی بود و کلی راهنماییم کرد. یک تخت در اتاقی ۸ تخته بهم داد البته چیدمان به گونه ای بود که تخت ها دید به یکدیگر نداشتند. یک سالن برای غذا خوردن و یکی هم برای تلویزیون و پلی استیشن بازی کردن بود. البته با یک آشپزخانه و میز بیلیارد کنار در ورودی هاستل. همه جور آدمی از ملیت های مختلف در این هاستل بودند. اسم هاستل viva hostel design بود. فکر نکنم هاستل از این بهتر تو سائو پیدا شود. شبی ۱۴ دلار پرداخت کردم به همراه صبحانه.

راستی حتما یادتان باشد که یک قفل کوچک با خودتان داشته باشید چون برخی هاستل ها قفل کمد را جداگانه می فروشند. شب را خوب خوابیدم و پس از صرف یک صبحانه خوشمزه بنا به پیشنهاد رزروشن راهی ایستگاه ریپوبلیکا شدم تا به تور شهرگردی ملحق شوم. تور مجانی بود و فقط آخر کار هرچقدر مایل بودی انعام می دادی. تور لیدرها جوان های بسیار فعال و خوبی بودند. چه در هاستل و چه در تور از اینکه یک ایرانی هستم تعجب می کردند گویا اولین ایرانی ای بودم که می دیدند! برای اولین روز تور خیلی خوبی بود و با کلی توریست از کشورهای دیگر آشنا شدم و روز شادی را باهم سپری کردیم. اعضای گروه از فرانسه و فنلاند و آفریقای جنوبی و آلمان و آمریکای شمالی و انگلیس و استرالیا بودند. وسطای راه بود که یکی از خانم آلمانی ها آمد جلو و فارسی باهام خوش و بش کرد که معلوم شد گرچه متولد آلمان هست ولی پدر و مادرش ایرانی هستند. می گفت دو ماهی هست که با فامیل هایش آمریکای جنوبی هست و می‌گفت اولین باره که به یک ایرانی برخورد می کند. فکر کنم اکثر ایرانی ها چون با تور میرن برزیل برای همین زیاد با اجتماع آنجا بُر نمی خورند.

اسم تور در فیسپوک sp free walking tour هست و تمامی عکس های تور در آنجا توسط مسئول تور گذاشته می شود. برای روزهای دیگر هم تورهای مختلف بود ولی از آنجایی که زیاد حرف زدن تور لیدرها حوصله ام را سر می برد و منم بیشتر طبیعت دوست دارم و نه دیدن ساختمان های بلند، تصمیم گرفتن فقط همان یک روز با تور بروم. راستی بعد از تور یک ایمیل می فرستند و نظرتان را جویا می شوند.

بعد از تور بنا به توصیه همان خانم دکتر تو هواپیما دنبال خریدن سیم کارت ویوُ رفتم و پس از کلی جستجو در shopping Light طبقه سوم پیدا کردم. محل این فروشگاه نزدیک به تقاطع  xavier Tole و vd do cha بود. یک سیم کارت با شماره رند ۱۱۹۹۹۹۶۰۲۲۲ به قیمت ۱۲ رئال خریدم ولی برای شارژ مجبور شدم از رزروشن هاستل بخواهم از کردیت کارت خودش برای شارژ آن استفاده کند. چون سیم کارت را بهم فروختند ولی نمی دونم چرا گفتن چون spf number برزیلی ندارم پس نمی توانند برایم شارژ کنند و باید از کس دیگری کمک بگیرم!

نکته ی مهمی که یادم رفت بگویم این است که در برزیل پیدا کردن کسی که انگلیسی بلد باشد رسما شق القمر هست. و اینجاست که شکلک و ادا به کمک می آید.

خسته و کوفته برگشتم هاستل و پس از صرف شام و کمی گپ زدن تلفنی با خانواده رفتم بخوام ولی مگر این دخترای سرتق گذاشتند! تا ۱۲ شب بلند بلند حرف می زدند و می خندیدند. وقتی از ایران رزرو می کردم یادم بود که نوشته بود اتاق خانم ها و آقایان جداست ولی فکر کنم جا کم آورده بودند و پاس داده بودنشان این‌سمتی! به هر حال بیهوش شدم و صبح باز هم‌ به‌ پیشنهاد رزروشن راهی‌ پارک ibirapuera شدم. برای رسیدن به آن به ایستگاه Brigaderio برید و از آنجا به گوگل مپ بگید مسیر پیاده روی تا پارک را نشانتان دهد. مسیر قشنگ و جالبی از بین خیابون های قشنگ به شما پیشنهاد می دهد چیزی حدود ۲ تا ۳ کیلومتر پیاده روی مفرح.

پارک ایبیراپواِرا خیلی بزرگه و چندین دریاچه دارد. الآن در این پارک نشستم و دارم این مطالب را در وبلاگ‌ می نویسم.

پارکی بزرگ با کلی زمین ورزش های جورواجور و کلی پیر و جوان ورزشکار. تو پارک هوس کردم از فروشنده هایی که چرخ دستی دارند آب نارگیل سبز بخرم اینجا بود که با برونو پسر ۱۸ ساله فروشنده آشنا شدم. پسری بسیار باهوش و مودب که انگلیسی بلد بود ولی فکر میکرد خوب بلد نیست در صورتی که بهتر از بقیه صحبت می کرد. ازش کلی چیز یاد گرفتم و فهمیدم بهتر بود از همان اول دوچرخه به قیمت ۷ رئال برای یک ساعت تهیه میکردم و پارک به این بزرگی را با پای پیاده گز نمی کردم.

تو راه برگشت حسابی گشنم شده بود برای همین رستورانی نزدیک مترو بریگادریو رفتم و با ۲۳ رئال یک پرس برنج با فیله مرغ و سیب زمینی سرخ کرده و یک بطری آب گرفتم. به هاستل که رسیدم دوش گرفتم و از خستگی بیهوش شدم ولی ساعت را برای ۶ عصر کوک کردم که از دیدن غروب آفتاب بر بلندی میدان sunset غافل نشم. اسم دقیق آن praca por do sol هست و از vila madalena تا آنجا ۱۵ دقیقه بیشتر راه نیست. وقتی رسیدم منظره زیبای غروب آفتاب چشم نوازی می کرد. کمی آن طرف تر چند نفر داشتند تمرین راه رفتن روی طناب می کردن و دو نفر هم تمرین آکروبات بازی می کردند. برگشتنه از rua purpurina آمدم که خیابان قشنگی بود. برای شام هم کمی ولع داشتم و با ۳۴ رئال یک ساندویچ بزرگ و مخلوط آب میوه و شیر گرفتم که در نهایت از پس نصف آن برآمدم و متاسفانه اسراف شد.

حدود ساعت ۱۲ شب رفتم بخوابم ولی هیچکس به جز من در اتاق نبود برای همین فهمیدم دوستان اراذل رفتند عیاشی و به حتم با توپ و تفگ برخواهند گشت. همین طور هم شد و نمیدونم ساعت چند بود که از سر و صدای زیادشان از خواب پریدم گرچه در کسری از دقیقه دوباره به خواب فرو رفتم. صبح پس از صرف صبحانه راهی مترو شدم تا خودم را به ترمینال اتوبوس برسانم و راهی ریودوژانیرو شوم. قیمت اتوبوس در این مسیر تقریبا نصف هواپیما تمام می شود البته بسته به نوع صندلی قیمت ها نیز متفاوت است. ترمینال دقیقا روبروی ایستگاه مترو portoguesa می باشد که در لاین آبی نقشه مترو قرار دارد. ترمینال بزرگی هست و از آنجایی که یک ساعت به حرکت مانده وقت داشتم این مطالب را بنویسم. گرچه بازهم مشکل زبان انگلیسی بود و کمی سخت بلیط مورد نظرم را گرفتم ولی به قدری انسان های خونگرم و مهربانی هستند که که مشکل زبان را فراموش می کنی. راستی بلیطی که گرفتم ۱۰۴ رئال برایم تمام شد و از نوع Exec DD بود.

صندلی های راحتی داشت و طبقه دوم اتوبوس بودم و دید خوبی به مناظر اطراف داشتم. البته اگر شما خواستید سوار بشوید حتما از متصدی فروش بلیط بخواهید که طبقه دوم ردیف اول جا بده چون دیدش عالیه. جاده ی خیلی قشنگی بود گرچه ۶ ساعت طول کشید ولی واقعا حیفه این مسیر را با هواپیما بروید. مخصوصا یک ساعت مانده به ریودوژانیرو مسیر خیلی قشنگ می شود. کاش می توانستم از راننده بخواهم نگه دارد و چندتا عکس می گرفتم. فکرش را بکنید یک جزیره کوچک به اندازه شاید ۵۰ متر وسط یک برکه کوچکِ خیلی زیبا درست کنار جاده دست چپ بود. وسط راه اتوبوس فقط یک توقف نیم ساعته دارد برای غذا خوردن. رستوران ها نیز اکثرا بدین صورت هستند که هنگام ورود یک کارت الکترونیک بر می داری و هرچه دوست داشتی غذا و خوراکی انتخاب می کنی و بر روی کارت ثبت می کنند، در نهایت کارت را تحویل باجه خروجی می دهی تا هزینه را محاسبه کند.