وقتی همسران دوستانم در حال توجیه عقاید تند فمنیستی یا ناسیونالیستی بودند٬ برگشتم به دوستم گفتم: تازه می‌فهمم سوفیسطاهای روم باستان چه قدرتی داشتند چون همین الان کاملا قانع شدم با اینکه می‌دانم اشتباه می‌گویند.

یا وقتی با یکی از افاغنه طرفدار طالبان صحبت می‌کردم متوجه شدم چقدر حرف هایش منطقی است و اگر من هم به جای او و با دیده‌ی او به قضیه نگاه کنم آنگاه دیگر برایم عجیب نخواهد بود.

به همین ترتیب متوجه شدم هرکس که کار اشتباه و ناپسندی می‌کند بی شک برای خودش دلایل و برهان‌‌ دارد و از نظر خودش کارش می‌تواند صحیح باشد! وقتی راننده تاکسی کرایه اضافه می‌گیرد و یا در گرمای تابستان کولر نمی‌زند بی‌شک دلایل مالی و اجتماعی متعددی برای اجحافش دارد. همسایه ای که از دیگران سلب آرامش می‌کند حتما چهاردیواری را اختیاری می‌‌داند! کارمندی که بی‌محابا رشوه می‌گیرد به یقین آن را حق خود می‌داند. آدمی که تن و روح اش را می‌فروشد یا آنکه گفتار و رفتارش مایه‌ی عذاب است و به همین منوال هرکس که به خودش یا دیگران ظلم می‌کند٬ همگی دلایل قانع کننده و موجهی برای خود دارند!

خط کش های گوناگون ولی همسویی برای شناخت مرز پسند و ناپسند وجود دارند. از قانون و خرد جمعی گرفته تا دین و وجدان همگی در حد بضاعت این مرزها را تعریف می‌کنند ولی امان از این بشر دو پا . . . .