به نزدیکی رشت رسیدم و دوستم که از صبح در حال رکاب زدن بود را ملاقات کردم. سپس به سمت سیاهکل تغییر مسیر دادم و شب هنگام به جاده سیاهکل-دیلمان رسیدم. جاده ای بسیار زیبا ولی ناهموار و خطرناک که زیبایی آن بی شباهت به جاده اسالم-خلخال نیست. البته خطر اصلی از جانب دیگر رانندگان می باشد که اصلا معلوم نیست با چه منطقی این چنین پر خطر می رانند. از دیلمان می توان به روستای شاه شهیدان پای کار قله درفک رفت. قله ای که یکبار آن را در هوای مه آلود رفته بودم و سختی گل و لای چسب ناکش هنوز در خاطرم هست. ترجیح دادم به سمت روستای میکال بروم بلکه در اقامتگاه بوم گردی دلگشا اتراق کنم ولی از شانس بدم جای خالی نداشت. به هر حال شب را در دیلمان به سر کردم و صبح راهی آبشار لونک در میانه همان راه دیلمان به سیاهکل شدم. ماشین را کنار جاده پارک کرده و پیاده مسیر آبشار را دنبال کردم. کمی بالاتر وسط جنگل های انبوه به آبشارهای به مراتب زیباتر از آبشار کنار جاده برخوردم. سپس شیب نسبتا تندی را از سمت راست بالا رفتم و پس از کمی پیاده روی به روستای لونک در دل جنگل رسیدم که تنها چند کلبه و تعداد کمی ساکن داشت. در مسیر برگشت قارچ کوهی و گیاهی به اسم "زنگش" دیدم که میوه ی لذیذی با هسته ای شبیه تیله داشت ولی مردم محلی می گفتند خوردنی نیست!

پس از بازگشت به سیاهکل به طرف لاهیجان رفتم و خیلی اتفاقی سر از روستای کوهبنه درآوردم. قبه ی امام زاده ای در بالای کوه خودنمایی می کرد. مسیرش را پیدا کرده و پس از کلنجار رفتن با اردک هایی که خیابان را بسته بودند، خودم را بدانجا رساندم. بقعه دو برادران نام داشت. از آن بالا منظره ای بس رویایی از شالیزارها چشم نوازی می کرد. سپس سراشیبی تندی را به سمت بالای کوه پیاده ادامه دادم. زیبایی و عطر گل های چای لذت پیاده روی را دو چندان می کرد. آن بالا به شیطان کوه و دریاچه لاهیجان و مزارع چای مشرف بود.

از لاهیجان به سمت رامسر راه افتادم. به دلیل ذیق وقت نتوانستم به رستوران خاور خانم در روستای سرولات و تالاب سوستان لاهیجان و پای کار قله سماموس در جواهرده و ارتقاعات زیبای اشکورات بروم ولی توصیه می کنم دیدنشان را از دست ندهید. در نهایت از جاده چالوس به سمت تهران برگشتم. دیدن روستاهای مسیر جاده چالوس مثل هریجان و کسیل و ارنگه و . . . نیز خالی از لطف نمی باشد.