بخش دوم: هلند

توسط برنامه FixBus بلیط اتوبوس از پاریس به آمستردام به قیمت ۲۸ یورو خریدم. البته اگر بعد از تعطیلات آخر هفته می رفتم می توانستم بلیط ۱۸ یورویی هم پیدا کنم. در فصل تابستان سراغ قطار و هواپیما نروید زیرا بسیار گران می باشند. کمترین قیمت که برای قطار پیدا کردم ۱۳۰ یورو و برای هواپیما ۲۲۰ یورو بود. طبق معمول با عجله و با دویدن خودم را به اتوبوس رساندم و طبقه دوم اتوبوس جای نسبتا خوبی گیرم آمد. برای ورود به اتوبوس کافیست بلیط الکترونیکی که خریده اید را به راننده نشان دهید تا با دستگاه همراهش آن را اسکن کند. متاسفانه اروپایی ها برخی مسایل را درون اتوبوس رعایت نمی کنند یا اینکه از شانس من چنین بوده. تو مسیر برنامه های بوکینگ دات کام، هتل دات کام، اسکای اسکنر، ای دریمز و چیپ فلایتس را زیر و رو کردم تا هاستل باقیمت مناسب پیدا کنم ولی از شانس بد من تعطیلات آخر هفته بود و همه جا گران. از آنجایی که برنامه سفرم در کُچ سرفینگ بود، متوجه پیام دختری اکراینی شدم که گفته بود می خواهد هاستلش را تحویل بدهد و من می توانم به جای او در آن اقامت داشته باشم. با اینکه مسئله کمی عجیب بود ولی آن را پذیرفتم. پس از حدود ۷ ساعت به آمستردام رسیدم و از اتوبوس پیاده شدم. دو راه برای رسیدن به هاستل sarphati بود. یکی مترو و دیگری تراموا. تراموا به مراتب نزدیک تر و ارزان تر بود برای همین لاین ۱۲ را سوار شدم ولی نمی دانستم که از قبل می بایست بلیط تهیه می کردم. وسط تراموا متصدی فروش بلیط داشت ولی فقط با کارت پرداخت می شد. البته ازم پول نقد قبول کرد. بلیط ۳ یورو بود. هلندی ها بسیار مودب و نیز کمک کننده هستند. از ابتدای ورود به آمستردام متوجه نظم و زیبایی کم نظیرش خواهید شد. هاستل روبروی پارک بزرگی قرار داشت. دختر اکراینی به استقبالم آمد. دختر و پسر جوانی بودند که هزینه هاستل را با کارت پرداخت کرده بودند ولی نمی دانم چه اتفاقی افتاده بود که بی پول شده بودند و می خواستند برگردند. برای همین من و یک پسر فنلاندی به جای آن ها در هاستل ماندیم و پولش را به دختره دادیم. دختر اکراینی چنان ذوق زده شد که برایم جالب بود. کمی در مورد کشورشان صحبت کردیم و جنگی هنوز در بخش هایی از آن جریان دارد. سپس خداحافظی کردند تا رهسپار بلژیک شوند. من هم یک دوش گرفتم و راهی شهر شدم. وسیله نقلیه در آمستردام دوچرخه یا تراموا هست و کمتر ماشین شخصی استفاده می شود. در شهر پر از کانال های آب وجود دارد که توریست ها و مردم شهر با قایق در آن ها تردد می کنند. شهری بسیار تمیز، آرام و زیبا ولی متاسفانه با نزدیک شدن به مرکز شهر زشتی هایی نیز پدیدار می شوند. بوی مخدر تمام فضا را پر کرده بود. عده زیادی از توریست ها و شهروندان در حال کشیدن ماده مخدر هستند. خیابان معروف اش که تعداد زیادی ویترین بی تربیتی دارد مکان جولان عده زیادی از توریست ها بود. چندتا خانواده ایرانی دیدم که بعضا خانم هایشان محجبه بودند و نفهمیدم فازشان از آمدن به چنین خیابان هایی چه بود! جوانی هم دست در گردنم انداخت و گفت کُک برای فروش دارد، وقتی متوجه مخالفتم شد بهم توصیه کرد هیچگاه دیگر به هلند بر نگردم! پس از مدتی از بوی شدید مخدر که در فضای خیابان ها پیچیده بود سر درد گرفتم برای همین به کافه ای لب یکی از کانال ها رفته و قهوه به قیمت ۲.۶۰ یورو نوشیدم. خیلی زود قهوه اثر کرد و سر دردم خوب شد. روزهای تعطیل در خیابان ها تا دیروقت پایکوبی می کنند. گُله به گُله ساز و موسیقی می بینی. دیروقت به هاستل برگشتم و چند ساعتی تا صبح خوابیدم. اتاق کوچک هاستل و امکانات کم آن سبب شد پس از صرف صبحانه اقدام به رزرو هاستل دیگری به نام stakokay amsterdam 0ost کنم. از میان برنامه های رزرو eDreams ارزان ترین را به قیمت ۲۰ یورو پیشنهاد داد ولی پس از پرداخت متوجه شدم با تَکس ۲۵ یورو حساب کرده برای همین یک ایمیل اعتراض آمیز برایشان فرستادم. البته بگذریم از اینکه در نهایت ۲۶ یورو ازم گرفتند. اکثر هاستل ها check in را ساعت ۱۳ انجام می دادند ولی در این هاستل ساعت ۱۴ بود. به طرف هاستل جدید به راه افتادم و کمی در طول مسیر وقت تلف کردم تا زمان مناسب برسم. هاستل بسیار بزرگ و مرتبی بود. اگرچه از مرکز شهر دو سه کیلومتری فاصله داشت ولی به اتاق های بزرگ و تمیزی بسیارش می ارزید. در تمامی مسافرت ها هاستلی به این بزرگی و منظمی ندیده بودم. در اتاق شش تخته تنها بودم. در حال شستن لباس هایم بودم که یک دختر هندی آمد. ساکن بمبئی بود و برای تعطیلات به اروپا آمده بود. پس از کمی گپ و گفتگو نیم چرتی زدم و سپس عازم شهر شدم. قبل از آن از رزروشن یک بلیط ۲۴ ساعته اتوبوس بدون محدودیت در سوار شدن به قیمت ۷.۵ یورو خریدم. ابتدا به flevopark رفتم و کمی قدم زدم. جای چندان خاصی نبود. قبل از رفتن به مرکز شهر، ۱۲ تکه کوچک سوشی به قیمت ۱۱ یورو خوردم. در میدان Dam دختری با حلقه ای آتشین مشغول اجرای نمایش بود. پس از نمایش با کلاهش پول جمع کرد. تا دیروقت در شهر قدم زدم و آخر سر قبل از برگشت یک ظرف نودل تایلندی با مخلفات به قیمت ۱۴ یورو خوردم. یک پسر کلمبیایی و یک دختر دیگر در اتاق بودند. زود خوابم برد و صبح به سختی بیدار شدم. قبل از هرکاری پیش رزروشن رفتم تا برای یک شب دیگر رزرو کنم ولی هم قیمت گران تر شده بود و هم تختم لو رفته بود. در آخر به قیمت ۳۲ یورو و یک تخت دیگر رزرو کردم و ای کاش رزرو نمی کردم. برای دیدن یکی از آشنایان که در حومه شهر زندگی می کرد توسط خط ۱۴ ابتدا به سنتروم و سپس از پلت فرم شماره یک با قطار به محله هارلم رفتم. در طی مسیر خانه های بسیاری دیدم که بر روی آب قرار داشتند. در اصل کشتی هایی به شکل خانه می باشند. این خانه ها همگی به سیستم لوله کشی شهر که در زیر آب ها قرار دارد وصل هستند. یک ایستگاه جلوتر همنام هارلم بود برای همین از چندتا پسر بچه پرسیدم و با تایید آن ها به اشتباه داشتم پیاده میشدم که دختری بلند صدایم زد و گفت پیاده نشو. معلوم شد پسربچه اشتباه راهنمایی کرده بود. فامیلمان به همراه دوتا پسر بچه تخس و بسیار باهوش دنبالم آمد و به خانه شان رفتیم. دهکده ای بسیار زیبا بود که از یک سمت به جنگل و از سمت دیگر به دریا می رسید. هرچه از زیبایی و آرامش آن بگویم کم است. ابتدا به ساحل رفتیم، کمی قدم زدیم و روی ماسه ها نشسته و ماهی تازه برای ناهار خوردیم. مرغ های دریایی از اطراف محاصره کرده بودند و مترصد فرصت برای دزدی بودند. سپس به خانه برگشته و کمی استراحت کردیم. بعد از آن برای خرید به سوپرمارکتی در هارلم رفتیم. در آنجا بیسکویت عسلی معروف هلند و قهوه برای سوغاتی خریدم. هر بسته ی ۱۲ تایی بیسکوییت عسلی هلندی ۳.۷ یورو شد. همسر فامیلمان مددکار اجتماعی بود و کمی در مورد مشکلات بچه های طلاق در هلند صحبت کردیم. سپس به اتفاق فامیل جان به آمستردام مغازه ی کبابی دوستش رفتیم و نان و کباب مفصل به قیمت ۱۰ یورو خوردیم. البته برای سوار شدن به قطار خواستم از دستگاه بلیط تهیه کنم که معلوم شد خراب است برای همین از شماره دستگاه و پیغام صفحه نمایش آن عکس گرفتم تا اگر پلیس به پستم خورد بگویم که خراب بوده. به جز مراکز اصلی قطار یا تراموا دیگر جاها امکان تهیه بلیط از باجه نیست و تماما ماشینی می باشد. حتما سکه به انداره کافی همراه داشته باشید. راستی وسایلی که خریده بودم برای اینکه حملشان سخت بود در سنتروم درون صندوق امانت به قیمت ۷.۵ یورو به ازای ۲۴ ساعت گذاشتم. پس از خداحافظی به هاستل برگشتم و متوجه شدم هوای اتاق به قدری گرم است که نمی شود خوابید. به رزروشن اعتراض کردم و تنها کاری که کرد عذرخواهی بود! یک پسر و دختر مکزیکی هم اعتراض کردند و گفتند در این هوای گرم نمی شود خوابید ولی از همه بهتر خوابیدند! تا صبح جفتشان چنان خر و پف کرند که نه تنها من بلکه هیچ کس نتوانست بخوابد. یکی از دخترها که از اتاق زد بیرون و رفت بر روی صندلی های لابی خوابید. صبح کلافه و خسته کوله ام را بستم تا عازم دوسلدورف شوم. رزروشن هاستل تنها بلیط ۲۴ ساعته ترن به قیمت ۷.۵ یورو می فروخت و من که نیاز نداشتم چون فقط یک مسیر تا ایستگاه اتوبوس ها می خواستم بروم. پیش خودم گفتم مثل قبل ۳ یورو برای تک مسیر به مسئول بلیط ترن پرداخت می کنم. تو راه یکی از بندهای کوله ام پاره شد و به‌سختی با یک بند نگه اش داشتم. از شانس بد من هیچ کدام از ترن های لاین ۲۲ متصدی بلیط نداشتند و هیچ راننده ای سوارم نکرد. مجبور شدم دوباره برگردم هاستل و همان بلیط ۷.۵ یورو را بخرم. از آنجایی که کوله ام بسیار سنگین بود و هوا ناجوانمردانه گرم و راننده اتوبوس ها بی معرفت، قبل از برگشت به هاستل کمی تو ایستگاه نشستم و غر زدم. دختری آلمانی که نظاره گر ماجرا بود سر صحبت را باز کرد و کمی گپ زدیم. دختر مهربان و خونگرمی بود. بالاخره بلیط را گرفتم و راهی ترمینال اتوبوس ها شدم.